اعزام به آماده باش انتخاباتی از شروع تا پایان پر است از اتفاقاتی که میشه در موردش یه مثنوی غیر معنوی سرود. فعلا از اعزام بگم که شروع کاره:
صبح ساعت هفت زیر بارش برف ما رو به خط کردند. جناب سروان داشت اسامی رو که باید برند میخوند. خیلی ها رو خوند ولی اسم منو هنوز نخونده بود. گفتم دیگه اسم منو نمیخونه چون اگه نمیخوند آماده باش بی آماده باش.
تو همین خواب وخیالا بودم که اون آب سرد معروف ریخت رو سرم. اسم منم خوند؛ بعداً کاشف به عمل اومد که اسامی بر اساس پایه خدمتی قرائت شده و از اینکه اون آخرا اسم منو خونده بود کلی شرمنده شدم. خوش به حالشون! یه سری رو نخوند!
بعد جناب سرهنگ با لحنی طلبکارانه به نحوی که ارث باباشو خوردیم اومد جلو وایساد و گفت تا شنبه که سر صندوق هستید و یکشنبه صبح هم میاید سر کار! استراحت مستراحت نداریم!
تو پرانتز بگم که طبق آیین نامه به ازای هر روز آماده باش باید یک روز استراحت داده شود. ولی از اونجا که تو این مملکت، فراقانونی عمل کردن امریست طبیعی، اینم مسئله مهمی تلقی نمیشه
گروهان پرسنل قسمت ما جمع شدند، تا بریم و به گروهان های دیگه بپیوندیم ....
ادامه دارد