شايد يه کم واسه گفتن اين خاطره نوروزي دير شده باشه ولي چون داغش همچنان باقي بود طاقت نياوردم.
يکي از روزهاي اول امسال براي تسويه وام ازدواج تشريف بردم بانک. متصدي بانک فرمودند 200 هزار تومان اقساط باقيمانده داري و 60 هزار تومان کارمزد، که روي هم مي شود 260 هزار. پس از استماع مبلغ کارمزد، در حالي که برق سه فاز از کله ام پريده بود در يک لحظه کل خريدهاي مورد نظر اون روز رو کنسل و تا قِرون آخري که همراه داشتم دودستي تقديم کردم و تو دلم هر چي ناسزا بلد بودم به هر کي که لایقش بود نثار نمودم.
لازم به ذکر است که اول کار هم 40 هزار تومان براي کارمزد برداشته بودند يعني سرجمع شد 100 هزار تومان. به بيان ديگر 900 هزار تومان گرفتم و يک ميليون تومان پس دادم. به اين ميگن وام ازدواج بدون بهره با بهره حدودا 6 درصدي! چقدر جوونها تشويق ميشن واسه ازدواج!

احتمالا تا به حال عملیات ژانگولر ایجاد حلقه های دود، توسط دوستان (ناباب!) سیگاری برایتان اجرا شده است. ولی آیا می دانید رکورد ایجاد بزرگترین حلقه های دود در جهان به چه کسانی تعلق دارد؟ البته من هم همین دیشب پس از دیدن برنامه مستندی از شبکه چهار به جواب این سوال پی بردم و آن هم اینکه آتشفشان ها بزرگترین حلقه های دود را آن هم به زیباترین شکل ایجاد می نمایند.

در این برنامه مستند - که متاسفانه نامش را به خاطر ندارم - تصاویر بدیع و بسیار زیبایی از ایجاد حلقه های بزرگ دود (چیزی در حدود یک زمین فوتبال) و فوران گدازه ها از دهانه آتشفشان اتنا واقع در سیسیل ایتالیا در سال 1997 به نمایش گذاشته شد.



به گفته محقق و فیلمبردار این برنامه، این میزان فوران گدازه در طی 2000 سال قبل از آن تاریخ بی سابقه بوده است.




پ.ن. : فیلمی از ایجاد حلقه های بزرگ دود توسط آتشفشان ها

از آنجا که نتایج نظرسنجی انتخاب سوژه ضرب المثل نشان از پیشی گرفتن آن درازگوش معلوم الحال نسبت به سایر گزینه ها دارد در اینجا به بیان مثلهایی حول این مضمون می پردازم. لازم به ذکر است که تعداد کثیری از این دست ضرب المثلها در این آدرس آمده است لذا سعی بر آن داشته ام که در این پست سایر ضرب المثلها را عنوان نمایم.

- خدا خر را شناخت و بهش شاخ نداد
- آسوده کسي که خر ندارد از کاه و جوش خبر ندارد
- زورش به خر نمي رسه پالونش رو ميزنه
- آواز خر در چمن
- خر تو خر
- تب کردن خر و سينه پهلو کردن سگ
- از خر شيطان پياده شدن
- سوار بر خر مراد بودن
- در گوش خر ياسين خواندن
- مثل خر در گل ماندن
- خرش از پل گذشته
- گاوان و خران باربردار به زآدميان مردم آزار
- يارب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان
- تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر
اصطلاحاتي مثل خرزور، خرکار، خرخون و ... هم کم نيست.

جمع آوری سایر مثلهای مرتبط، بسته است به همت دوستان!


در پي نوشتن پست قبلي، دوستي پيشنهاد داد که براي سوژه ديگري هم مجموعه ضرب المثل ها جمع آوري گردد. به همين خاطر کلمات پيشنهادي را در ذيل به نظرسنجي گذاشتم.

به نظر شما کدام سوژه براي جمع آوري مجموعه ضرب المثل ها مناسب تر است؟ توضیح: هر یک از گزینه ها را می توانید جداگانه امتیازدهی کنید.

آب
نان
آدم
[گلاب به روتون] خر

در صورتي که سوژه ديگري مد نظر شماست در بخش نظرات اعلام نماييد.

چندی پیش در لابلای مباحثه با یکی از دوستان به این نتیجه رسیدیم که کلمه سنگ در بسیاری از ضرب المثل های زبان فارسی به کار رفته است. ذکر برخی از آنها را خالی از لطف ندیدم:
سنگ رو سنگ بند نمیشه
هرچی سنگه مال پال لنگه
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
سنگ بزرگ علامت نزدن است
سنگ پای قزوین
سنگ کسی را به سینه زدن
یه دیوونه یه سنگ میندازه تو چاه صد تا عاقل نمی تونند درش بیارند
سنگ پيش پاي کسي انداختن
مثل سنگ و شیشه بودن
سنگ زیرین آسیا بودن
سنگ مفت گنجشک مفت
سنگ روی یخ شدن
سنگ خاله قورباغه گرو کشیدن
نرود میخ آهنین در سنگ
دل سنگ را آب کردن
سر کسی به سنگ خوردن
...

الباقی در نظرات دوستان

دلم تنگ است. دلم برای نگاههای عاشقانه ات تنگ است. دلم برای در آغوش کشیدنهایت تنگ است. دلم برای دعا کردنهایت تنگ است. دلم برای آب پاشیدنت پشت سرمان تنگ است. دلم برای بوسیدن دستهای مهربانت تنگ است. دلم برای دل تنگ شدنهایت تنگ است.
و آن سنگ سفید بر مزارت پاسخگوی هیچکدام از این دلتنگیهایم نبود.
راستی هنوز برایمان دست به دعا می شوی؟
دلم برای تو ای مادر تنگ است.

سيزده بدر امسال را متفاوت از تمام سالها در پاي کوه الوند گذرانديم. حيف که دوربين ديجيتال را در سفري به کنار دريا از دست داده بودم و الا خاطرات اين سيزده بدجوري نياز به ثبت داشتند. در نگاه اول به آن طبيعت سرما زده، اصلا تصور اينکه سيزده امسال در مقايسه با سالهاي گذشته به يکي از خوشترين آنها تبديل خواهد شد محال مي نمود. از بازي سنتي الک دولک گرفته تا واليبال از نوع صحرايي هر کدام لذت وصف ناشدني داشتند؛ اما سرسره بازي روي برفهاي دامنه الوند چيز ديگري بود.
سرسره بازي نه به مدل پيست ديزين با آن چوبهاي اسکي گرانقيمت و يا تيوب بادکرده بلکه روي تکه پلاستيکي که سوارش مي شديم و با سرعت سر مي خورديم پايين و بعد بدو بدو برمیگشتیم بالا و دوباره از اول.
در يکي از همين سرخوردنها که به اتفاق همسر انجام داديم چيزي نمانده بود پاي هر دويمان بشکند. من که پايم هنگام ترمز کردن در برف گير کرد و به شدت پيچ خورد. در مورد خانم همسر هم که پس از ترمز کردن ما، خواهرزاده ايشان در حال سر خوردن با سرعت کوبيدند به پاي خاله جانشان و بدین ترتیب هردو از ادامه سرسره بازی محروم شدیم.
اما اين اتفاقات هم چيزي از لذتهاي آن برف و سرسره بازي کم نکرد و مقرر گرديد که سال دگر سيزده بدر باز هم همانجا برگزار شود.

من اعتراض دارم. من اعتراض دارم به اين نحوه انتخاب شدن نمايندگان. من اعتراض دارم و نمي توانم نگويم. من اعتراض دارم به خريدن راي مردم با شام و ناهار و مرغ و چلوکباب و ساندويچ. من اعتراض دارم به پيش خريد راي طايفه ها با پرداخت وجه نقد به سران آنها. من اعتراض دارم به نمايندگاني که ثبت نام مي کنند به صرف اينکه پولي گرفته و به نفع کسي کنار بروند. من اعتراض دارم به توزيع برنج و روغن و ... براي کسب راي.
من بيش از همه به مردمي که آراي خود را به پشيزي مي فروشند اعتراض دارم.
من به قانون انتخاباتي که اجازه چنين خرید و فروشهایی را مي دهد اعتراض دارم.
من اعتراض دارم ولي کو گوش شنوا؟ يادم نبود آن نيمچه گوش شنوا را هم در يکي از همين دست انتخاباتها کنديم و انداختيم دور.

در یکی از همین روزهای تعطیلات نوروزی، انیمیشن وطنی فریدون و ضحاک از تلویزیون به نمایش گذاشته شده بود. اگرچه از لحاظ هنر پویانمایی بسیار ضعیف ساخته شده بود ولی به دیدنش می ارزید. ما هم دیدیم و کلی هم کیف کردیم. در اثنای تماشای این برنامه آقای پدر هم کمی با ما همراه شد و تا فهمید موضوع فریدون و ضحاک است ابیاتی با این مضمون برایمان خواند (که بنده هم ازبر فرمودم):
فریدون فرخ، فرشته نبود        ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت آن نیکویی    تو داد و دهش کن فریدون تویی
این دو بیت در آخر برنامه به عنوان حسن ختام توسط راوی نیز خوانده شد.