آقا ما یه روز شنبه، رژه - این امر حیاتی در کار ناجا - رو به خوبی اجرا نکردیم! البته اغلب، همین کارو میکردیم و اون آقایی که رژه رو می دید، درسته که تشویق نمیکرد و گروهان رو مفتخر به دریافت "خیلی خوب" نمیفرمودند ولی تنبیه هم نداشتیم؛ تا اینکه یکی از زیردستان همون آقا که اون روز خاص، رژه ما رو دیده بود، به قول خودش از رژه ما شرمش اومده بود!- البته ایشون مثل اینکه تا حالا همش صبحگاهها رو دودر مینمودند والا زودتر از اینها شرمشون میگرفت! - به همین خاطر دستور فرمودند که زین پس به جای واژه غریب و نامانوس "صبحگاه، فقط شنبه ها" بگوییم "همه روزه صبحگاه"! حالا هی بگید که مطلب قبلی (هر دم از این باغ بری می رسد)رو با غرض و مرض نوشتی! تا بوده همین بوده ...


وقتی تیتر مطلب این شکلی باشه معلومه که حتما مطلب راجع به ناجاست. این چند وقتی که من دارم خدمت خالصانه در ناجا انجام میدم، یه موضوع کاملا مشهوده و میشه به صورت یک قانون کلی در ناجا مطرحش کرد: "تمام قوانین جدیدی که در ناجا تصویب میشه هدفشون محدود کردن وبستن دست و پای پرسنله". علی الخصوص در مورد سربازان وظیفه، این قانون قطعیت داره.
چندتا مثال بزنم که بدونید خالی بندی نیست:
- تغییر لباس کارکنان وظیفه از لباس شخصی به لباس نظامی د ر تمام طول روز! اوه اوه اوه! پوشیدن پوتین تو تابستون که فاجعه است
- لغو مرخصی ساعتی هفتگی. هفته ا ی 2 ساعت دیگه چیه که لغوش کنی! البته چون این مورد برخلاف آیین نامه بود، نتونستن جاودانه اش کنند.
- انتقال تعداد بیشمار از کارکنان به سیستان و بلوچستان. میگن اونقدر نیروی اضافی فرستادن که پادگانها و قرارگاهها از پذیرش اونها خودداری کردن! آرامش ماههای گذشته منطقه جنوب شرقی کشور هم به همین علته دیگه!! فقط یه چند تا جنایت هولناک که اونا هم چیزی نیستن؛ حالا درسته که ناجا نتونسته در این مورد هیچ ...ی بکنه ولی ما دعا میکنیم عوامل این جنایات، خودشون زودتر برن زیر ماشین و بمیرن!!
.
.
.
- این آخری هم که دیگه اعصابم رو ریخت به هم، اینکه موبایل با خودتون نیارید! من نمیدونم چه اطلاعات مهمی دست ماست که نباید موبایل با خودمون بیاریم. آقا اصلا من یه جاسوس! مگه خدای نکرده، اون حیوان معلوم الحال مغزم رو گاز گرفته که بیام داخل ستاد ناجا از طریق موبایل اطلاعات مخابره کنم.

با تمام این اوصاف، جالبتر از این قانون، اینه که هیچکس اعتراضی نمی کنه و هیچکس هم حاضر نیست از ناجا دل بکنه (البته به جز سربازها). زیاد هم برای یافتن علت این مسئله به سلولهای خاکستریتون فشار نیارید، من بهتون میگم. علتش اینه که ناجا به دو قشر تقسیم میشه یا انقدر پستت بالاست که بخور بخور به راهه و البته هیچکدوم از قوانین فوق الذکر هم شامل حالت نمیشه (به همه توهین نشه البته، چون آدم خوب هم توشون هست ولی انگشت شمار). یا اینکه انقدر مستضعفی که اگه جیکت دربیاد نونت رو آجر میکنن و خونواده ات از گشنگی تلف میشن.
قابل ذکره که یه شایعاتی سینه به سینه گشته و اومده رسیده به ما که میگن در زمان فرمانده قبلی ناجا - م.ب.ق. - اوضاع خیلی بهتر بوده! راست و دروغش پای اونایی که میگن.


یه کم تامل کنید و به این سوال جواب بدید.
مدتها برای اتفاق خاصی انتظار می کشید یعنی جزو آرزوهای دیرینه تونه، وقتی اون اتفاق حادث می شه چه عکس الملی دارید؟
من فکر می کنم هیچوقت عکس العملمون در حد و اندازه های انتظاری که میکشیدیم نیست! یعنی دقیقا از لحظه ای که اتفاق می افته، برامون دیگه بی اهمیت میشه و شروع می کنیم به چیزای دیگه گیر دادن. مثلا این که حالا که اینجوری شده، چی میشد اگه اونجوری هم میشد؟!!
یه مثال فوتبالی براتون بزنم؟ چند وقته که همه منتظر بودیم که علی دایی از تیم ملی بره کنار؟ و حالا که دعوت نشده، تقریبا همه مون یادمون رفته که چه زجری میکشیدیم از دستش!
نمیگم حالا از شادی این اتفاق پاشیم برقصیم ولی میشه اینجور مواقع لااقل یه نفس راحت کشید! جالبه که خیلی ها تازه یادشون افتاده که از علی دایی باید حمایت کنن!! یعنی اصلا تو سختی بزرگ شدن و نفس راحت بهشون نیومده