ديشب رنگ رخساره عادل کاملا خبر مي داد از سر درون. صورت گريم نکرده اش حکايت از آن داشت که قبل از برنامه، آنقدر در جلسات بازجويي و کلاس هاي توجيهي شرکت کرده که فرصتي براي اينکارها نبوده! با بي حوصلگي هر چه تمامتر مسابقات ليگ را به صورت جويده جويده پخش کرد و به هنگام خداحافظي هم گفت: "اگر عمري باقي بود و بر روي اين صندلي باز هم بتوان از حق و حقانيت دفاع کرد، هفته آينده هم در خدمتتان خواهيم بود". عادل جان! فکر نمي کني جايي که يک مسابقه پيامکي را برنمي تابند، صحبت از دفاع از حق و حقانيت، به قول خودت زيادي "روياپردازانه" است؟!
تو آن وقتي گور برنامه را کندي که صفايي فراهاني را به عنوان مهمان آوردي تا در عرض دو ساعت تمام ناتواني هاي مافياي حاکم بر ورزش را به رخ شان بکشد. بدجوري عقده شده بود برايشان، بالاخره پس از يک سال عقده گشايي کردند.
دلمان نمي آيد که بگوييم برو اما مواظب باش که با ماندنت مورد سو استفاده سياسي قرار نگيري چون اگر قضيه بيخ پيدا کند همين روزهاست که آقاي فرصت طلب از آب گل آلود ماهي گرفته، نامه اي خطاب به زيردستان بنويسد و آنها را از برخورد با برنامه مردمي تو برحذر دارد و منت بر سر تو و ما بگذارد که ديديد من چقدر خوبم!
راستي بگذار خيالت را هم از طرف خودمان راحت کنم. اين مردم کوفي صفت (خودمان را مي گويم) که ميليون ميليون پيامک نثارت مي کنند به وقتش بدجوري تنهايت مي گذارند. فردا که بخواهند در برنامه ات را تخته کنند اصلا چشم اميد به طرفدارانت نداشته باش! حمايت ما در حد همان دو تا پيامک و 4 تا وبلاگ است، جاهايي که احساس مي کنيم دست کسي به ما نمي رسد. ديشب از آن همه دوست و آشنا و کارشناس و ... فقط نصيرزاده و حاج رضايي مانده بودند، تنها کساني که دستشان زير سنگ سازمان نبود. دوستانت که اينگونه اند از ديگران هيچ انتظاري نداشته باش. اين نبرد را تنها بايد به سامان برساني.

پس از سالها پشت گوش انداختن، بالاخره امروز دارم میرم برای گرفتن گواهینامه رانندگی ثبت نام کنم!

« بريد! بريد و بذاريد يه نفس راحت بکشيم! »
کی با شما بود حالا؟ اصلا شما اگه ريگي به کفشتون نيست چرا به خودتون گرفتيد؟

پ.ن: ديشب در قسمت سوم سريال آخرين دعوت (87/10/23) يکي از بازيگرها جمله اي گفت بسي پر مغز: " فحش رو بذار زمين، صاحبش مياد ورش ميداره".