دیروز از میوه فروشی سر کوچه رییس جمهورینا یک کیلو سیب و یک کیلو انار را خریدم 5700 تومان! پس از گذشت یک روز، آمپر همچنان روی هزار!

با این وضعی که من دارم این وبلاگ رو آپدیت می کنم، بهتره که کرکره اش رو بکشم پایین!

معمولا روزهاي جمعه ساعت يازده - به دلیل نبود برنامه اي بهتر - برنامه ورزش و مردم رو تحمل ميکنم ولي جمعه اي که گذشت (87/06/29) نکته اي در اين برنامه ديدم که در هيچ برنامه ورزشي علي الخصوص برنامه دوست داشتني نود مشابه آن را نديده بودم.
علي دايي - قلدر این روزهای فوتبال ما - مهمان برنامه بود و بهرام شفيع مجري ازلي و ابدي برنامه ورزش و مردم هم سوالاتي از سرمربي تيم ملي مي پرسيد. کمي که دقت ميکردي مي شد فهميد که تمام انتقاداتي که به علي دايي وارد بود در اين برنامه مطرح شد اعم از تعطيلي بيش از حد ليگ، عدم دعوت از کريمي و مهدوي کيا، اختلاف با قلعه نويي و درگيري با خبرنگاران به دليل عدم خويشتنداري سرمربي و سوالاتي از اين دست؛ اما علي دايي برنامه ورزش و مردم 180 درجه با علي دايي برنامه نود و کنفرانسهاي مطبوعاتي تفاوت داشت. نه خبري از درگيري بود نه خبري از تهديد و نه خبري از توهين و عصبانيت و ...! حتي در مواردي مجبور به عذرخواهي نيز شد (مشخصا در مورد خبرنگاران). عادل فردوسي پور و امثالهم جايزه دارند اگر بتوانند سرمربي تيم ملي را - فقط در يک مورد نه بيشتر - مجاب به عقب نشینی کنند، عذرخواهي پیش کش!
اگر چه آقاي شفيع هميشه به عنوان يک مجري نسبتا ضعيف که در اکثر مواقع با مزه پراني هاي بي مورد بحث ها را از حالت جدي خارج مي کند در ذهن من نقش بسته اما نحوه پرسيدن سوالها و بازخواست از افرادي چون سرمربي تيم ملي توسط ايشان مي تواند الگوي خوبي براي خبرنگاران و مجريان ورزشي ما باشد.


مي دونيد تصویر بالا مربوط به چيه؟
آره منم مي دونم خيلي سياهه ولي اگه يه کم فشار بياريد به مردمک چشمتون شايد يه چيزايي ببينيد! باز هم نشد؟ يعني شما هم نمي بينيد؟! خوب پس چشم هاي من سالمه! فکر کردم فقط من نمي بينم!
بذاريد بگم چيه! اين سفره شام خونه ما در چند شب گذشته است وقتي که برق دقيقا سر ساعت شام قطع ميشه! چون ما هم مثل خيلي هاي ديگه در زمينه قطعي برق در پايتخت يه کم نديد بديد هستيم، هيچگونه وسيله روشنايي اضطراري براي اينگونه مواقع تهيه نکرديم! در اينگونه مواقع تازه ميفهمي که نور Lcd گوشي موبايل چه نعميته و براي تعيين مختصات اوليه و محاسبه فاصله از وسايل مختلف سر سفره، چقدر به درد مي خوره!

یکی از دوستان قدیمی چند روز پیش می گفت: "انقدر فوتبالی ننویس، همه که مثل تو فوتبال دوست ندارند!" ولی چه کنیم که ما رو با کش بستند به فوتبال؛ تا ولمون کنند سریع میایم سمت فوتبال. اخیرا هم که درگیری لفظی علی دایی و امیر قلعه نویی کلی سوژه شده و نمیشه به راحتی از کنارش گذشت.
ماجرا از آنجا آغاز شد که علی دایی پس از دعوت از دو بازیکن اصلی تیم استقلال - حسین کاظمی و طالب لو - اعلام کرد که این بازیکنان را برای بازیهای لیگ در اختیار باشگاه نخواهد گذاشت. دست بر قضا تیم استقلال هم در عدم حضور این دو بازیکن مقابل تیم پگاه با شکست مواجه شد که همین امر باعث شدیدتر شدن درگیری های لفظی بین دو مربی گردید.

خلاصه ای از مصاحبه های چند روز اخیر این دو مربی و اظهار محبت شان به یکدیگر:

پنجشنبه 17 مرداد 1387 - علي دايي:
به هيچ عنوان به بازيكنان اجازه نمى دهم از اردوى تيم ملى خارج شوند. متن کامل مصاحبه

شنبه 19 مرداد 1387 قبل بازی با پگاه - قلعه نويى:
دايى مى توانست به جاى اين ۲ بازيكن از بازيكنان ديگرى دعوت كند. كاظمى مقابل فلسطين بازى نكرد. اصلاً از دايى انتظار نداشتم كه بازيكنان را در اردو حبس كند و آنها را تهديد به كنار گذاشتن از تيم ملى كند. متن کامل مصاحبه

شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷ بعد از باخت مقابل پگاه- قلعه نویی:
از علي كفاشيان گلايه دارم كه چرا تيم ملي، حسين كاظمي و وحيد طالب لو را در اختيار ما قرار نداد. وحيد طالب لو براي ديدار هاي حساس تيم ملي دعوت نمي‌شود؛ اما براي مسابقه با فلسطين او را به تيم ملي مي برند. زماني كه من سرمربي تيم ملي بودم نه ليگ را تعطيل مي‌كردم و نه بازيكنان را از حضور در تيم هاي باشگاهي محروم مي كردم. متن کامل مصاحبه

دوشنبه 21 مرداد 1387 - علی دایی:
بعضي ها طاقت شکست را ندارند و باخت را گردن نمي گيرند.به نظر من تيمي که متکي به يک يا دو نفر باشد،تيم نيست. آقايان تا ديروز گله مي کردند که چرا بازيکنانشان دعوت نمي شوند،اما حالا ايراد مي گيرند. چرا در بازي قبلي که استقلال پيروز شد،گفتند اين نتيجه دوازده کيلومتر دويدن در ترکيه بود،اما حالا باخت را گردن من مي اندازند. استقلال متعلق به قلعه نويي نيست و براي همه مردم و مربياني از جمله حجازي است. متن کامل مصاحبه

دوشنبه 21 مرداد 1387 - قلعه نويي:
آقاي دايي! به شما ارتباطي ندارد که استقلال متعلق به چه کسي است. اگر دایی راست مي گويد،خودش هم در يک بازي حساس تيم ملي از جواد نکونام استفاده نکند تا معلوم شود غيبت یک بازيکن چه تاثيراتي خواهد گذاشت. یکي از دلايل در جا زدن تیم ملی همين آقاي دايي بود که بايد شش،هفت سال پيش فوتبال را کنار مي گذاشت. بزرگترين هنر دايي فراري دادن تماشاگران بوده است. همه ناراحتي اين آقا به خاطر اين است که بنده از تيم ملي خطش زدم. سايپايي که خود اين آقا بسته بود و تمرينات و بدنسازي آن را از اول تا آخر تحت نظر داشت در ليگ يازدهم شد؛چرا درباره اين موضوع به مردم توضيح نمي دهند؟ اردوهاي 20 روزه ديگر در دنيا منسوخ شده است،اما اين آقا که از اين مسائل اطلاعاتي ندارد تيم را 20 روز به اروپا برد. متن کامل مصاحبه

اگر شما به عنوان یک شخص بی طرف بخواهید در مورد این ماجرا قضاوت کنید، حق را بیشتر به کدام یک از این دو مربی خواهید داد؟

برای مشاهده نظرسنجی کمی صبر کنید.

درهمین زمینه بخوانید:
۲۰ بازيكن در تيم ياران دايى!
تمامیت فوتبال ایران فدای بازیهای بی ارزش غرب آسیا!
انتقاد شديد افشين قطبى از علي دايي
احدي: بازيكنان به جاي تيم ملي بايد در باشگاه‌ها آماده شوند.
مجید جلالی: حق با علي دايي است.
محمد مايلي کهن: زمان من تيم ملي به خاطر اضافه بار،دير به ايران نمي رسيد.

پ.ن. :
چهارشنبه 23 مرداد 1387 - علی دایی:
حقيقتاً وقتي اين حرف ها را مي شنوم خنده ام مي گيرد چرا كه همه مي دانند كه من بعد از جام جهاني قصد بازي كردن در تيم ملي را نداشتم و اگر اين آقا (قلعه نويي) گفته كه علي دايي را از تيم ملي خط زدم اجازه بدهيد به همين حرفها خوش باشد. متن کامل مصاحبه

خداد عزیزی: دايي مي‌ترسد كه موقعيتش را در باشگاه سايپا از دست بدهد.

گوش شيطان کر، چشمم کف پای فدراسیون، امسال بر خلاف سالهاي گذشته، ليگ برتر فوتبال به موقع و سر موعد مقرر حتي زودتر از ساير کشورها آغاز خواهد شد. از امروز تب فوتبال دوباره ما را فرا خواهد گرفت تا شاید بتوانیم در هیاهو و هیجانات این ورزش جذاب، مشکلات روزمره مان را به فراموشی بسپاریم.
تازه امسال یک فرق اساسی با سالهای گذشته دارد که تبمان را دو چندان می کند، آن هم اینکه هم آبی ها و هم قرمزها آسیایی هستند. پس از آن ماجرای کذایی عدم ارسال لیست، دلمان بدجوری لک زده برای بازیهای آسیایی. امسال هم که استقلال و پرسپولیس در فصل نقل و انتقالات خوب یار جمع کرده اند و این جور که پیداست رقابت سنگینی خواهند داشت و این یعنی باز هم هیجان بیشتر!

پ.ن. : عاجزانه از بابابرقی عزیز خواهشمند است در زمان پخش فوتبال به ما رحم کرده، برق را قطع نکنند!

چقدر مطلب هست امروز واسه نوشتن. درگذشت خسرو شکیبایی، افتضاح به بار آمده از لغو بازی ها تدارکاتی تیم ملی فوتبال، زمزمه هایی مبنی بر تاسیس دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران و ...!
اما امروز این پست رو فقط و فقط به افتخار پدر شدن دوست عزیزمون آن هم دقیقا در روز پدر، می نویسم. اگر چه تا روز پدر شدنش هیچکی هیچی نمی دونست و تازه بعدشم از طریق وبلاگش فهمیدیم ولی شیرینی رو که بده همه مون یادمون میره!
روز پدر بر این "تازه پدر" مبارک! امیدواریم حداقل روز عروسی آقا مانی (ابن سینا) رو یادش نره به ما خبر بده!

اگر چه دوست ندارم در حوزه هایی که تخصص و شناخت کافی ندارم - مخصوصا سیاست - وارد شوم ولی برای عوض شدن حال و هوای وبلاگ بد ندیدم به نکته ای اشاره کنم.
اگر مثل اینجانب از بینندگان همیشگی تلویزیون ایران باشید احتمالا طی دو سه ماه گذشته متوجه شده اید که صدا و سیما در بسیاری از برنامه های سیاسی و غیر سیاسی و با عناوین مختلف از دکتر ولایتی - وزیر اسبق امور خارجه - به عنوان مهمان و کارشناس استفاده می نماید.
به نظر شما علت بالا رفتن ناگهانی فرکانس حضور ایشان در برنامه های تلویزیونی، انتخابات سال آتی نیست؟

طی یک اقدام انقلابی قالب وبلاگ رو عوض کردم! فعلا شده اینی که الان می بینید. شاید بعدا تغییرات دیگری هم درش ایجاد کنم.

پس از قرعه کشي دور دوم مسابقات مقدماتي جام جهاني 2010 در قاره کهن، تيم ملي فوتبال ايران با تيم هاي کره جنوبي، عربستان، کره شمالي و امارات هم گروه شده است. در جدول ذيل خلاصه اي از نتايج تيم ايران در مقابل اين چهار کشور در مسابقات مقدماتي جامهاي جهاني 1974 تا 2006 را آورده ام.

عملکرد تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات مقدماتی ادوار مختلف جام جهانی
کره جنوبیعربستانکره شمالیاماراتتوضيحات
ایران 1974
(حذف در پلي آف)
----------
PRK 0 - IRN 0
PRK 1 - IRN 2
----------
ایران 1978
(صعود مستقيم)
KOR 0 - IRN 0
KOR 2 - IRN 2
KSA 0 - IRN 3
KSA 0 - IRN 2
---------------
ايران 1990
(حذف از گروه)
-------------------------
ايران 1994
(حذف از گروه)
KOR 3 - IRN 0KSA 4 - IRN 3PRK 1 - IRN 2-----کره جنوبي و عربستان به جام جهاني راه يافتند
ايران 1998
(صعود در پلي آف)
-----
KSA 1 - IRN 1
KSA 1 - IRN 0
----------عربستان از اين گروه مستقيما به جام جهاني صعود کرد
ايران 2002
(حذف در پلي آف)
-----
KSA 0 - IRN 2
KSA 2 - IRN 2
-----
UAE 0 - IRN 1
UAE 0 - IRN 3
عربستان از اين گروه مستقيما به جام جهاني صعود کرد
ايران 2006
(صعود مستقيم)
----------
PRK 0 - IRN 1
PRK 0 - IRN 2
----------
مجموعKOR 5 - IRN 2KSA 8 - IRN 13PRK2 - IRN 7UAE 0 - IRN 4-----

در چهار دوره گذشته، دو تیم کره جنوبی و عربستان همواره به عنوان نمایندگانی از آسیا در جام جهانی حضور یافته اند و همانطور که از نتايج فوق بر مي آيد تيم ايران هر گاه با این دو تيم - علی الخصوص عربستان - هم گروه بوده، حذف و يا راهی پلي آف شده است و صعود مستقيم به جام جهاني نداشته است. تیم ایران در چهار دوره اخیر تنها در سال 2006 که با هیچ یک از این دو تیم هم گروه نبوده است توانسته مستقیما به جام جهانی صعود نماید.
به نظر شما تيم ايران اين بار چه نتيجه اي خواهد گرفت؟


برای مشاهده نظرسنجی کمی صبر کنید

علی دایی سرمربی تیم ملی فوتبال ایران - عکس از خبرگزاری فارس

این روزها یکی از سخت ترین کارها تحمل نود دقیقه بازی تیم ملی فوتبال ایران است. چرایش را هم فقط باید در آقای سرمربی و نحوه تیمداریش جستجو کرد. آنچه مسلم است این که این تیم ملی را نمی توان نماد فوتبال ایران دانست. حضور بازیکنان درجه دویی مثل ابراهیم صادقی، مجید غلام نژاد، غلامرضا رضایی، ستار زارع و - با عرض پوزش - فریدون زندی در ترکیب اصلی، نا آماده بودن امثال آندو تیموریان، اختلافات شخصی علی دایی با نامهای بزرگی چون علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، وحید هاشمیان، ایمان مبعلی و نیکبخت واحدی، نیمکت نشینی ابدی بازیکنانی چون مجتبی جباری و احسان حاج صفی و دعوت از بازیکنان نا آماده ای چون ابراهیم میرزاپور - که در تیم دسته اولی استیل آذین نیمکت نشین بود - تنها به واسطه دوستی با سرمربی، همه و همه دست به دست هم می دهند تا نتوانی به عنوان یک ایرانی از تماشای بازی تیم ملی ات لذت ببری و فقط به دیدن چند دقیقه آخر بازی آن هم برای دانستن نتیجه اکتفا کنی.
پر واضح است که این تیم با این نفرات و این نوع نگاه سرمربی، هیچگاه به سرمنزل مقصود نخواهد رسید و دور بعدی انتخابی جام جهانی چیزی به جز شکست برای ما و سرشکستگی برای آقای سرمربی در پی نخواهد داشت.

استقلال در يکي از ضعيفترين سالهای فوتبالیش موفق شد جام ديگري را به ويترين افتخارات خودش اضافه کند. جمع بندی کلی بازیهای لیگ برتر و جام حذفی امسال را در این جدول آورده ام.

عملکرد تیم فوتبال استقلال تهران در فصل 86-87

بردمساویباختگل زدهگل خورده
لیگ برتر1110134444
جام حذفی231127
مجموع1313145651

تیم هایی که در این فصل به استقلال باختند:
استقلال اهواز(2 بار)، شیرین فراز (2 بار)، پگاه رشت (2 بار)، راه آهن (2 بار)، مقاومت سپاسی، ذوب آهن، ملوان، برق شیراز و تربیت یزد!
تیمهایی که استقلال را در این فصل شکست دادند:
صنعت نفت (2 بار)، سپاهان (2 بار)، پیکان (2 بار)، پگاه رشت (2 بار)، ملوان، سایپا، پاس همدان، مس کرمان، ابومسلم، ذوب آهن و هر کی از ننه اش قهر کرده بود!
از جمله شاهکارهای دیگر: سه بار تغییر سرمربی، باخت چهار بر یک از پگاه رشت، به دست آوردن تنها یک برد در یازده بازی آخر لیگ و کسب رتبه سیزدهم لیگ برتر.
استقلال اگرچه قهرمان جام حذفی شد ولی شور و شعف ناشی از این قهرمانی باعث نخواهد شد مدیریت ضعیف باشگاه را از یاد ببریم.
در کل باید بگویم آقای دکتر حاجی برو!


بس که امسال ضعیف کار کردند آدم روش نمیشه تو وبلاگش در موردشون مطلب بنویسه که نکنه یه وقت استقلالی بودنش مایه شرمندگی بشه! امروز هم فینال جام حذفی را خدا به خیر کنه، من که چشمم از این بر و بچه های خوش غیرت آب نمیخوره.
میگن یه روز یه دیوونه با یه کاسه ماست کنار دریا وایساده بوده هی با خودش میگفته نمیشه ولی اگه بشه چی میشه؟! میپرسند چی نمیشه؟ میگه اگه من این کاسه ماست رو بریزم تو دریا، دریا دوغ نمیشه ولی اگه بشه چی میشه! تیم استقلال امسال هم چیزی بیش از آن کاسه ماست نیست فقط تنها شانسی که آورده اینه که یه کاسه ماست مثل خودش رقیبش تو فیناله.

افشين قطبي ساعت 5 بامداد روز يك‌شنبه (87/03/12) تهران را به مقصد امارات ترك كرد. متن کامل خبر
در بسیاری از فيلمها ديده ايم که وقتي در جنگی، يکي از دو سپاه، افسر لايقي را از دست مي دهد حتي دشمنان نيز به نشانه احترام کلاه از سر بر مي دارند. بياييد امروز همه به احترام افشين قطبي - نمونه بارز کلمه فهیم - از جا برخيزيم و کلاه از سر برگيريم.

روزی سرمربیگری تیم ملی را به او پیشکش خواهیم نمود، باشد که بپذیرد.

دیروز هرچه تلاش کردم که جلوی خودم را بگیرم و بازی پرسپولیس، سپاهان را نبینم نشد که نشد. بدو بدو رفتم تا نیمه دوم را تماشا کنم. "چند چنده؟" اولین سوالی بود که قبل از هر سلام و احوالپرسی باید می پرسیدم و صدای گرفته خانم پرسپولیسی خانه ما که گفت "1-1". اگر چه این بازی چوب دو سر طلا بود و هر تیمی می برد برای من آبی پوش خوشحالی نداشت ولی ترجیح می دادم این افشین قطبی باشد که جام را از چنگ آن اصفهانیهای مغرور در می آورد.
بازی هم کم سوهان اعصاب نبود، این یکی فقط می کشید زیر توپ که شاید آن جلو یکی گل بزند آن یکی هم که می زد زیرش تا به قول پیمان یوسفی توپ از منطقه خطر دور شده باشد. اما حاشیه جالب کم نداشت این بازی. از ویرای عصبی با دوتا ساعت به مچش تا کارت زردهای نوبتی بازیکنان سپاهان، از 100 هزار قرمزپوش تا علی پروین، عابدزاده و آن رضا (مالدینی!) جینگول مینگول. از فردوسی پور جو زده که یاد ماجرای اسب افتاده بود تا صدای لرزان سردار رادان که بعد از بازی بغض کرده بود (اصفهانی باشی و رئیس پلیس تهران، خوب این دردسرها را هم دارد دیگر) و از نگرانی های و اندوه یگانه پرسپولیسی خانه ما تا دلداریهای من استقلالی و اطمینان دادن که پرسپولیس دقیقه آخر گل می زند و البته زد. اینها همه و همه جذابیت هایی بود که مرا نشاند پای این مسابقه. حالا هم باید منتظر باشیم شاید این جام حذفی در خانه آبی ها را بزند.

شادی هماهنگ کادر فنی پرسپولیس به حکایت خبرگزاری فارس
این هم شادی هماهنگ کادر فنی پرسپولیس، حالا هی باز هم بگید اینا هماهنگ نیستند!
برای دیدن تصویر اصلی، روی این تصویر کلیک کنید.


راستی دیروز اگر پرسپولیس می باخت و استقلال هم با تفاضل گل خوب صنعت نفت را می زد، استقلال قهرمان می شد نه؟!


پ.ن. : این هم عکس جالبی از عادل فردوسی پور در بین هواداران پرسپولیس توسط جاوید نیکپور از خبرگزاری برنا

اين باشگاه آبي هم عجب بلبشويي شده! سرمربي که اين همه قول جام حذفي داده بود همين ديروز پريروز استعفاش دادند! لااقل ميذاشتيد بلکم اين حذفي رو مي آورد! حاجي با اين مديريت افتضاحش تيم رو نابود کرده، زورشون به فيروز مادرمرده رسيد. به قول معروف ما مي گيم خر نمي خوايم پالون خر عوض ميشه. اعضاي هيات مديره هم که نقش سيب زميني باشگاه رو ايفا ميکنند! لااقل محض اينکه يه موقع نگند لال بوديد يه اولتيماتوم به اين حاجي فتح ا... بديد.
امروز هم که بازي فينال گونه پرسپوليس، سپاهان برگزار ميشه و تا چند ساعت ديگه از تنديس قهرمان پرده برداري خواهد شد! آرزوهايمان براي قهرمان نشدن اين دو تيم هم که بر باد رفت. علي الحساب هم فکر مي کنم پرسپوليس قهرمان ميشه چون سپاهان ديگه اون سپاهان بوناچيچ نيست که بخواد چهارتا بزنه. اين مربي جديدشون، ويرا، انقدر عصبيه که قطعا همون دو دقيقه اول تماشاگرها جفت پا رفتند رو اعصابش و بازي رو وا ميده.
ما که بخيل نيستيم ولي اي کاش هيچکدوم قهرمان نشن! يکي هم پيدا نميشه باز از اينها شکايت کنه يه چند امتياز ديگه هم کم بشه!


چهارتا بازي حساس براي سه تيم صدر جدول تو اين دو هفته پاياني ليگ برتر برگزار ميشه:
هفته سي و سوم : پرسپوليس - صباباتري و سپاهان - نفت آبادان
هفته سي و چهارم: پرسپوليس - سپاهان و پگاه - صباباتري
نمي تونم اسمش رو بذارم تحليل چون بيشتر آرزومه! اون هم اينکه پرسپوليس به صباباتري مي بازه و هفته آخر براي اينکه صبا بتونه قهرمان بشه، پرسپوليس سپاهان رو شکست ميده (دستش درد نکنه)!
اينم يه نظرسنجي براي پيش بيني قهرمان که احتمالا خودم تنها کسي خواهم بود که به صباباتري راي ميدم:



شايد يه کم واسه گفتن اين خاطره نوروزي دير شده باشه ولي چون داغش همچنان باقي بود طاقت نياوردم.
يکي از روزهاي اول امسال براي تسويه وام ازدواج تشريف بردم بانک. متصدي بانک فرمودند 200 هزار تومان اقساط باقيمانده داري و 60 هزار تومان کارمزد، که روي هم مي شود 260 هزار. پس از استماع مبلغ کارمزد، در حالي که برق سه فاز از کله ام پريده بود در يک لحظه کل خريدهاي مورد نظر اون روز رو کنسل و تا قِرون آخري که همراه داشتم دودستي تقديم کردم و تو دلم هر چي ناسزا بلد بودم به هر کي که لایقش بود نثار نمودم.
لازم به ذکر است که اول کار هم 40 هزار تومان براي کارمزد برداشته بودند يعني سرجمع شد 100 هزار تومان. به بيان ديگر 900 هزار تومان گرفتم و يک ميليون تومان پس دادم. به اين ميگن وام ازدواج بدون بهره با بهره حدودا 6 درصدي! چقدر جوونها تشويق ميشن واسه ازدواج!

احتمالا تا به حال عملیات ژانگولر ایجاد حلقه های دود، توسط دوستان (ناباب!) سیگاری برایتان اجرا شده است. ولی آیا می دانید رکورد ایجاد بزرگترین حلقه های دود در جهان به چه کسانی تعلق دارد؟ البته من هم همین دیشب پس از دیدن برنامه مستندی از شبکه چهار به جواب این سوال پی بردم و آن هم اینکه آتشفشان ها بزرگترین حلقه های دود را آن هم به زیباترین شکل ایجاد می نمایند.

در این برنامه مستند - که متاسفانه نامش را به خاطر ندارم - تصاویر بدیع و بسیار زیبایی از ایجاد حلقه های بزرگ دود (چیزی در حدود یک زمین فوتبال) و فوران گدازه ها از دهانه آتشفشان اتنا واقع در سیسیل ایتالیا در سال 1997 به نمایش گذاشته شد.



به گفته محقق و فیلمبردار این برنامه، این میزان فوران گدازه در طی 2000 سال قبل از آن تاریخ بی سابقه بوده است.




پ.ن. : فیلمی از ایجاد حلقه های بزرگ دود توسط آتشفشان ها

از آنجا که نتایج نظرسنجی انتخاب سوژه ضرب المثل نشان از پیشی گرفتن آن درازگوش معلوم الحال نسبت به سایر گزینه ها دارد در اینجا به بیان مثلهایی حول این مضمون می پردازم. لازم به ذکر است که تعداد کثیری از این دست ضرب المثلها در این آدرس آمده است لذا سعی بر آن داشته ام که در این پست سایر ضرب المثلها را عنوان نمایم.

- خدا خر را شناخت و بهش شاخ نداد
- آسوده کسي که خر ندارد از کاه و جوش خبر ندارد
- زورش به خر نمي رسه پالونش رو ميزنه
- آواز خر در چمن
- خر تو خر
- تب کردن خر و سينه پهلو کردن سگ
- از خر شيطان پياده شدن
- سوار بر خر مراد بودن
- در گوش خر ياسين خواندن
- مثل خر در گل ماندن
- خرش از پل گذشته
- گاوان و خران باربردار به زآدميان مردم آزار
- يارب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان
- تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر
اصطلاحاتي مثل خرزور، خرکار، خرخون و ... هم کم نيست.

جمع آوری سایر مثلهای مرتبط، بسته است به همت دوستان!


در پي نوشتن پست قبلي، دوستي پيشنهاد داد که براي سوژه ديگري هم مجموعه ضرب المثل ها جمع آوري گردد. به همين خاطر کلمات پيشنهادي را در ذيل به نظرسنجي گذاشتم.

به نظر شما کدام سوژه براي جمع آوري مجموعه ضرب المثل ها مناسب تر است؟ توضیح: هر یک از گزینه ها را می توانید جداگانه امتیازدهی کنید.

آب
نان
آدم
[گلاب به روتون] خر

در صورتي که سوژه ديگري مد نظر شماست در بخش نظرات اعلام نماييد.

چندی پیش در لابلای مباحثه با یکی از دوستان به این نتیجه رسیدیم که کلمه سنگ در بسیاری از ضرب المثل های زبان فارسی به کار رفته است. ذکر برخی از آنها را خالی از لطف ندیدم:
سنگ رو سنگ بند نمیشه
هرچی سنگه مال پال لنگه
کلوخ انداز را پاداش سنگ است
سنگ بزرگ علامت نزدن است
سنگ پای قزوین
سنگ کسی را به سینه زدن
یه دیوونه یه سنگ میندازه تو چاه صد تا عاقل نمی تونند درش بیارند
سنگ پيش پاي کسي انداختن
مثل سنگ و شیشه بودن
سنگ زیرین آسیا بودن
سنگ مفت گنجشک مفت
سنگ روی یخ شدن
سنگ خاله قورباغه گرو کشیدن
نرود میخ آهنین در سنگ
دل سنگ را آب کردن
سر کسی به سنگ خوردن
...

الباقی در نظرات دوستان

دلم تنگ است. دلم برای نگاههای عاشقانه ات تنگ است. دلم برای در آغوش کشیدنهایت تنگ است. دلم برای دعا کردنهایت تنگ است. دلم برای آب پاشیدنت پشت سرمان تنگ است. دلم برای بوسیدن دستهای مهربانت تنگ است. دلم برای دل تنگ شدنهایت تنگ است.
و آن سنگ سفید بر مزارت پاسخگوی هیچکدام از این دلتنگیهایم نبود.
راستی هنوز برایمان دست به دعا می شوی؟
دلم برای تو ای مادر تنگ است.

سيزده بدر امسال را متفاوت از تمام سالها در پاي کوه الوند گذرانديم. حيف که دوربين ديجيتال را در سفري به کنار دريا از دست داده بودم و الا خاطرات اين سيزده بدجوري نياز به ثبت داشتند. در نگاه اول به آن طبيعت سرما زده، اصلا تصور اينکه سيزده امسال در مقايسه با سالهاي گذشته به يکي از خوشترين آنها تبديل خواهد شد محال مي نمود. از بازي سنتي الک دولک گرفته تا واليبال از نوع صحرايي هر کدام لذت وصف ناشدني داشتند؛ اما سرسره بازي روي برفهاي دامنه الوند چيز ديگري بود.
سرسره بازي نه به مدل پيست ديزين با آن چوبهاي اسکي گرانقيمت و يا تيوب بادکرده بلکه روي تکه پلاستيکي که سوارش مي شديم و با سرعت سر مي خورديم پايين و بعد بدو بدو برمیگشتیم بالا و دوباره از اول.
در يکي از همين سرخوردنها که به اتفاق همسر انجام داديم چيزي نمانده بود پاي هر دويمان بشکند. من که پايم هنگام ترمز کردن در برف گير کرد و به شدت پيچ خورد. در مورد خانم همسر هم که پس از ترمز کردن ما، خواهرزاده ايشان در حال سر خوردن با سرعت کوبيدند به پاي خاله جانشان و بدین ترتیب هردو از ادامه سرسره بازی محروم شدیم.
اما اين اتفاقات هم چيزي از لذتهاي آن برف و سرسره بازي کم نکرد و مقرر گرديد که سال دگر سيزده بدر باز هم همانجا برگزار شود.

من اعتراض دارم. من اعتراض دارم به اين نحوه انتخاب شدن نمايندگان. من اعتراض دارم و نمي توانم نگويم. من اعتراض دارم به خريدن راي مردم با شام و ناهار و مرغ و چلوکباب و ساندويچ. من اعتراض دارم به پيش خريد راي طايفه ها با پرداخت وجه نقد به سران آنها. من اعتراض دارم به نمايندگاني که ثبت نام مي کنند به صرف اينکه پولي گرفته و به نفع کسي کنار بروند. من اعتراض دارم به توزيع برنج و روغن و ... براي کسب راي.
من بيش از همه به مردمي که آراي خود را به پشيزي مي فروشند اعتراض دارم.
من به قانون انتخاباتي که اجازه چنين خرید و فروشهایی را مي دهد اعتراض دارم.
من اعتراض دارم ولي کو گوش شنوا؟ يادم نبود آن نيمچه گوش شنوا را هم در يکي از همين دست انتخاباتها کنديم و انداختيم دور.

در یکی از همین روزهای تعطیلات نوروزی، انیمیشن وطنی فریدون و ضحاک از تلویزیون به نمایش گذاشته شده بود. اگرچه از لحاظ هنر پویانمایی بسیار ضعیف ساخته شده بود ولی به دیدنش می ارزید. ما هم دیدیم و کلی هم کیف کردیم. در اثنای تماشای این برنامه آقای پدر هم کمی با ما همراه شد و تا فهمید موضوع فریدون و ضحاک است ابیاتی با این مضمون برایمان خواند (که بنده هم ازبر فرمودم):
فریدون فرخ، فرشته نبود        ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
ز داد و دهش یافت آن نیکویی    تو داد و دهش کن فریدون تویی
این دو بیت در آخر برنامه به عنوان حسن ختام توسط راوی نیز خوانده شد.

چند روز قبل: درگیری سرمربی صباباتری با فریدون فضلی
امروز: يحيي گل محمدي سرمربي تيم فوتبال صباباتري شد
دست مریزاد به کمیته انضباطی باشگاه صباباتری که خیلی سریع با این مسئله برخورد کرد. البته شاید دلشون از جای دیگه ای پر بوده، اینجا خالی کردند!

علی آبادی: زمانى که مطالعه مى‌کردم که يک مربى بايد چه شاخصه‌هايى داشته باشد و دايى چه شاخصه‌هايى دارد، بيست‌وسه، بيست‌وچهار مورد بود که دايى همه آنها را داشت. متن کامل خبر
افکار عمومی: این دایی مگه با خدا لابی نکرده بود؟!
علی دایی: ببخشید آقای علی آبادی! به قولی، مگه قرار نشد صداشو درنیاری!
کفاشیان: این هم از هنرهای فدارسیون جدیده که به صورت سکرت با سازمان در تعامل بوده!

پ.ن. : ضيافت شام کارخانه سايپا با حضور دايي، علي آبادي و بذرپاش

روزي که از تيم ملي کنار گذاشته شد بازگشتش با عنوان سرمربيگري، ساده ترين پيش بيني بود که مي شد انجام داد. اما به اين سرعت؟ نه! پيش بيني اين يکي ديگر خيلي سخت بود. شايد به قول خودش لابي قويتري نسبت به ساير گزينه ها داشته است. يا به قول علي کريمي باز هم خدا او را بغل کرده است.
گذشته از اين بحثها که چرا اين شد و چرا آن نشد، اکنون آن مرد سيبيلوي قدبلند (روزگاري بکن بائر او را اينگونه خطاب مي کرد) سرمربي تيم ملي است. مهمترين خصوصيت او هم جاه طلبي بي حد است، عنصري که در مربيان دهه اخير همچون جلال طالبي، بلاژويچ، برانکو، شاهرخي و قلعه نويي کمتر به چشم خورده است و صعود به جام جهاني و يا قهرماني آسيا اوج آمال و آرزوهايشان بوده که البته تنها در يک مورد آن هم صعود به جام جهاني 2006 در بقيه موارد جملگي ناکام بوده اند.
اما اگر در مقام انتقاد از سرمربي جديد تيم ملي برآييم، نقطه ضعف هاي قابل تاملي هم خواهيم يافت. از جمله آن که به شدت انتقادناپذير بوده و در پاسخ به خبرنگاران و کارشناسان از خونسردي لازم برخوردار نيست تا جايي که در برخي موارد کار به زد و خورد و ناسزاگويي هم کشيده شده است. اما موضوع نگران کننده تري که پس از شنيدن نام علي دايي به عنوان سرمربي تيم ملي به ذهن متبادر مي گردد، تشکيل دوباره ليست هاي سياه است. کم نيستند بازيکناني که آقاي سرمربي بخواهد با آنها تسويه حساب کند که البته در برخي موارد شايد به سود فوتبال ما باشد زيرا احتمالا جواناني از دل ليگ جايگزين برخي از لژيونرهاي تاريخ مصرف گذشته خواهند شد.
با تمام انتقاداتي که به علي دايي وارد است اما انتخاب فرد شناخته شده اي مانند او گام بلندي به جلو خواهد بود. چه اينکه انتخاب وي اگر هيچ نداشته باشد به خاطر مناسبات بين المللي اش تيم ملي را از اين حالت انزوا خارج خواهد کرد و مجبور نخواهيم بود هر بار با امثال کاستاريکا ديدار تدارکاتي برگزار کنيم.
و انشاالله هرگز مباد آن روز که تماشاگران دوباره او را به انجام حرکات موزون دعوت کنند.

امروز دوم اسفند است. شايد خيلي ها نمي دانند دوي اسفند چه معنايي مي تواند داشته باشد. ولي هر کس که صابون سربازي به تنش خورده باشد خوب مي شناسد اين روزهاي دوم ماههاي زوج را. روز دوم اسفند روز دلهره بود و اضطراب. روز انتظار بود و سکوت. اصلا روز دوم اسفند همان اول مهر است فقط دانش آموزانش کمي جا افتاده ترند و معلمانش هم بسي خشن تر و نامهربانتر. اول مهر اضطراب داري و اقتضاي سن توست؛ اما دوم اسفند اضطراب را به تو ترزيق مي کنند و لذت مي برند. اول مهر، هر چه زمان مي گذرد بيشتر به مدرسه احساس تعلق ميکني و دوم اسفند هر چه مي گذرد نفرتت فزوني ميگيرد.
دو سال از آن روز ميگذرد و تنها چيز با ارزشي که از اين دو سال باقي مانده است دوستان انگشت شماري است که با تو شريک بودند اين دوران پر از نفرت را. امروز را هم يکي از همان دوستان يادآوري کرد که دوم اسفند است. به همين خاطر يادي کرديم از آن روز نه براي اينکه آن را بزرگ بداريم بلکه شادي پايان آن دوران را تقسيم کرده باشيم.

بالاخره آقاي کلمنته هم مثل خيلي هاي ديگر، فوتبال ما را به بازي گرفت و اعلام کرد که نمي تواند با فوتبال ايران همکاري کند. آقاي فردوسي پور هم که شستش خبردار شده بود که نکند امير قلعه نویي دوباره سکان تيم ملي را به دست بگيرد، دیشب به عنوان مهمان به برنامه نود دعوتش کرده بود تا بلکه با راي گيري پيامکي که ترتيب مي دهد، فدراسيون را قانع کند که مردم اعتقادی به این مربی ندارند.
خواستم بگويم آقاي فردوسي پور! فکر همه جا را کرده بودي ولي يادت رفته بود که مردم ايران هميشه غيرقابل پيش بيني هستند و نتيجه نظرسنجي آن شد که نبايد و ثواب نکرده کباب شدي. بعيد هم نيست با اين کار فوتبال ايران را کباب کرده باشي. تا آنجا که من برنامه را ديدم آمار نظرسنجي 60 به 40 به نفع قلعه نویي بود.
روي سخنم بيشتر با امير قلعه نویي است. آقاي قلعه نویي! سوالي از شما داشتم. ارتباط فوتبال با انرژي هسته اي چيست؟ حتما بايد اسم انرژي هسته اي را مي آوردي تا همه بفهمند که ميخواهي از چه رانتي براي رسيدن به سرمربيگري تيم ملي استفاده کني؟ من خودم به شخصه اعتقاد داشتم که نتايجت آنچنان هم درخور نکوهش نبود و بيش از حد آماج حملات قرار گرفته اي. ولي اگر اجازه داده بودي که ديگران صحبت کنند، اين همه دشمن نتراشيده بودي و بار انتقادات را سبکتر مي کردي. ديشب ديدم که نه دوباره و سه باره که براي چندمين بار با آن کاغذهاي کذايي آمدي جلوي دوربين و نتايج جام ملتهايت را به رخمان کشيدي. خواستم اگر يادت رفته يادآوري کنم که به خاطر همين نتايج درخشان جام ملتها از مردم رسما عذرخواهي کردي.
آقاي قلعه نویي! با درفشاني هاي ديشبت، امثال مرا هم که معتقدند مربي خوبي هستي متقاعد کردي که به درد تيم ملي نمي خوري. پس بي زحمت این عرصه سیمرغ را رها کرده، به همان کار باشگاهي برسيد و آن يک راي مرا هم در نظرسنجي ديشب پس بدهيد.

پ.ن. : اگر این خبر صحت داشته باشد، هنوز هم می شود به تیم ملی امیدوار بود.

در راستای کاهش برداشتهای غیرمجاز از صندوق ذخیره ارزی خانواده بابت کرایه تاکسی، چند روز پیش عزمم رو جزم کردم که با خط واحد راهی خونه بشم. در همین سفر کوتاه اتوبوسی به چند نکته پی بردم.
اول اینکه وقتی اتوبوس تا خرخره پر بود، تو ایستگاه نگه نداشت و رفت صد متر جلوتر، مسافرهای اون ایستگاه رو پیاده کرد و تا قبل از اینکه مسافرهای جدید که داشتند دنبال اتوبوس می دویدند برسند فلنگ رو بست. این کلیپ تبلیغاتی جدید "با ما تماس بگیرید" رو دیدید؟ چند نفر از بلاد فرنگ پا شدند اومدند و هی از مزایای حمل و نقل عمومی تعریف می کنند و توصیه می کنند که تو ایران هم باید مردم از وسایل حمل و نقل عمومی بهره بگیرند. آخه باید باشه تا استفاده کنیم. اگر اون روز من هم جزو مسافرهای دو تا ایستگاه پایین تر بودم احتمالا تا حالا قهرمان دو صد متر شده بودم بس که دنبال اتوبوس دویده بودم. اگر هم اتوبوس گیر بیاد که باید یه دوره تمرین آمادگی جهت فشار قبر ببینی.
اما نکته جالبی که تا به حال نمی دونستم این بود که یه سری از اتوبوسها مخصوص بانوان است. من نمی دونم این موضوع از کی باب شده ولی - اگر طرفداران طرحهای جداسازی جنسیتی به خودشون نگیرند - انصافا دست اونی که این طرح به عقلش رسیده درد نکنه. چون من روزهای بسیاری شاهد بودم که وقتی مسافرها زیادند و تاکسی پیدا نمی شه - مخصوصاً روزهای بارونی - تا یه ماشین نگه داره آقایون اصلا مجال نمیدند که خانمها سوار بشند. اتوبوسهای معمولی هم جوابگوی تعداد زیاد خانمها نیست. لااقل اینجوری یه کمکی شده به خانمها.
حرف آخر اینکه با توجه به ترافیک وحشتناک تهران، برخلاف آنچه فکر می کردم، از نظر هزینه زمانی، رفت و آمد با خط واحد خیلی هم فرقی با تاکسی نداره. پس زنده باد حمل و نقل عمومی اگر باشد!

- آخه به من چه؟
: يعني چي که به من چه؟ بايد تو هم بگي!
- چيو بگم؟
: همين که اين کم کردن شش امتياز رسم ورزش نيست!
- ول کن بابا! بهتر! ميخوام صد سال سياه اول نشن!
: آقا جون اين که يه چندتا بازي ببازند و اول نشن يه چيزيه، اين که اينجوري نقره داغ بشن يه چيز ديگه!
- به نظر من هر دو يکيه! اگه به منه که میگم دوازده امتياز کم کنند که بيان پايين تر از ما!
: پس اخلاق ورزشي چي ميشه؟ اين پهلووني و اين حرفها که ميزنيد مال همين روزاست ديگه.
- اخلاق ورزشي کيلويي چند؟ قهرماني رو بچسب!
: آخه فکر کردي اگه يه موقع دري به تخته بخوره، اشتباهاً دو تا بازي رو ببريد و اين مدلي قهرمان بشيد ديگه نمي تونيد سرتون رو بالا بگيريد.
- ها؟
: آره عزيز! هيچ فکر کردي تا سالهاي سال، شعار ورزشگاهها و مضحکه تماشاگرهاي همه تيمها ميشيد. پس بيخودي خوشحال نباش!
- ااااااامممممم! فرض که تو راست بگي! خوب من چي کار کنم؟
: خوب اگه امثال تو هم بگند که مخالفند، شايد فيفا نظرش عوض بشه! آخه فوتبال يه مملکت که نبايد چوب ندانم کاري يکي دو نفر رو بخوره!
- باشه آقاجون، باشه! آره، خوب که فکر مي کنم مي بينم تهش نامرديه. منم مخالفم. يعني ما مخالفيم. همه مون مخالفيم.
: حالا شد يه چيزي.


پ.ن. : آقاي تاج شما ديگه عضو هيات مديره سپاهان نيستي! ناسلامتي نايب رييس اول فدراسيون فوتبالي! بهتره به جاي خوشحالي مفرط از کسر شش امتياز و تلاش براي اعمال هر چه سريعتر آن، به فکر راه چاره باشيد.

يادم مياد اون قديما که يه کم فوتبال بلد بوديم و تفاوت اندکي بين توپ فوتبال و طالبي قائل بوديم مدام بهمون ميگفتند هر وقت ميخوايد به يه تيم ضعيف ببازيد اونا رو دست کم بگيريد. حالا حکایت تيم ملي ماست! بعد از هزار و اندي جمع شدند دور هم يه تمرين کردند، ندای الحریف هم سر داده اند و ادعا ميکنند که سوريه و کويت و امارات را مثل آب خوردن میبرند و راهی دور بعد خواهند شد.
آخه يکي نیست به اينا بگه مگه با همين سوريه و امارات تو تهران مساوي نکرديم؟ در مورد کویت هم که هرچی به ذهنم فشار میارم در مسابقات رسمی از سال 96 به بعد فقط یکبار اونهم در بازیهای آسیایی 98 که ما با تیم بزرگسالان شرکت کرده بودیم تونستیم ببریمشون و در مسابقات دیگر همیشه مساوی کرده ایم، چه تو کویت چه تو ایران. یادمون هم نره که ما همین چند وقت پیش از تیمی مثل اردن در ورزشگاه آزادی شکست خوردیم.
با احترام به عادل خان فردوسی پور که بعد از انجام قرعه کشی فرمودند گروه ما خیلی آسونه و معمولا پیش بینی هاش هم درست از آب درمیاد، ولی من فکر میکنم اتفاقا در گروه خیلی سختی قرار داریم. نه اینکه حریفان مشکلی داشته باشیم بلکه تیم ما درحال حاضر خیلی قویتر از اونها نیست. فقط امیدوارم این بار هم پیش بینی عادل درست از آب دربیاد.

ادامه خلاصه کتاب "یاد بگیریم چگونه بر خود مسلط شویم"

6- کارتی تهیه کنید و بر روی آن 5 نمونه رفتاری که شخص را وابسته می کند یادداشت نمایید. این رفتارها شامل موارد زیر هستند:
الف- خودنمایی، غرور، تکبر و خودپسندی
ب- تمایلات و حسادتها
ج- نفرت داشتن و کینه ورزیدن
د- فضولی در کارهای دیگران
ه- میل مفرط به تأیید و تبرئه خود
در پایان هر روز بررسی کنید و ببینید که آیا در آن روز تسلیم این گرایشات شده اید یا اینکه در برابر آنها مقاومت کرده اید.

7- شما با به کار بردن اصول سه گانهء زیر با خشم و عصبانیت خود مبارزه خواهید کرد:
الف- تنفس عمیق
ب- آهسته و کند کردن حرکات
ج- آهسته نمودن آهنگ و تن صدا

8- با عکس العملهای بیرونی بی صبری مبارزه کنید تا کم کم بی صبری را در خود از بین ببرید. این عکس العملها اغلب به صورت حرکت دست یا انگشتان، حرکات پا، حرکات تند دهان و چشمها، سریعتر نفس کشیدن و تند حرف زدن می باشند.

9- تمرین خونسردی کنید. بایستی علیه هر نوع عکس العمل بیرونی یا بروز نشانه هایی در صورت و صدا یا استفاده از کلمات اغراق آمیز مبارزه کرد.

10- برای موفق شدن، تلاشی شدید به مدت کوتاه کافی نیست، برعکس بایستی خود را وادار نمود تا در این تلاش پشتکار داشت.

11- برای آموزش اصول یاد شده، باید تمرین کرد. در این درس، 10 تمرین برای مسلط شدن بر خود مطرح شده است که یکی از تمرینها را به عنوان نمونه ذکر می کنم: به محلی بروید که سروصدای زیادی در آن وجود داشته باشد. در چنین شرایطی بدون آنکه حواستان به خاطر این سر و صدا پرت شود، خود را وادار سازید که چیزی را بخوانید و بفهمید.

12- تنها خواندن این اصول کافی نیست بلکه باید برنامه مدونی تهیه نمود و به آن عمل کرد. درابتدا ممکن است احساس کنید که این برنامه شما را کاملا احاطه نموده و دیگر وقت آزادی برایتان باقی نگذاشته و دائماً در حال سعی و تلاش هستید. اما بتدریج درخواهید یافت که و ضع راحت تر شده و تلاشهای شما طبیعی تر می شوند.

تسلط بر خود به شما اجازه می دهد تا بتوانید خوشبختی را در زندگی داخلی و احساسی و همچنین زندگی حرفه ای بیابید.
کلید موفقیت در دست شماست.

کتاب "یاد بگیریم چگونه بر خود مسلط شویم" نوشتهء پروفسور ار-اسپرینگر و ترجمه ساعد زمان می باشد. این کتاب شامل دوازده فصل است که در هر فصل یک درس برای نحوه تسلط بر خود را به شما آموزش می دهد. نویسنده کتاب تلاش کرده است که برای هر یک از درسها، تمرینهایی برای دستیابی به هدف مربوطه ارائه دهد. خلاصه دوازده درس این کتاب بدین شرح است:
1- تسلط بر خود یک توانایی مادرزادی نبوده و هر کسی می تواند آن را بدست آورد.
2- اگر چه غالباً عمل، فکر را دنبال می کند ولی برعکس این فکر است به دنبال عمل می آید.
3- با هر نوع بی خیالی مبارزه کنید. از هوسهای آنی پرهیز نموده و آنها را به تأخیر بیندازید. از هرگونه بیکاری دوری نموده و بیشتر کار کنید.
4- در مقابل تبلیغات، داده ها و دوستانتان مقاومت کنید. قبل از آنکه مو ضوعی را با دید منتقدانه خود بررسی کنید، آن را قبول نکنید. در ضمن با حواس پرتی روانی مبارزه کنید. سعی کنبد توجه خارجی و تمرکز درونی خود را تقویت نموده و آنها را رشد دهید.
5- کارتی تهیه کنید که 5 اصل مبارزه علیه بی خیالی، مبارزه با هوسهای آنی و زودگذر، مبارزه با بیکاری، مبارزه علیه تحت تأثیر قرار گرفتن و مبارزه با حواس پرتی را در آن یادداشت کنید و هر هفته توجه خود را معطوف به اجرای صحیح یکی از این اصول نمایید.


این مطلب ادامه دارد ...

پ.ن.: اصل کتاب به زبان غیر انگلیسی (فکر کنم ایتالیایی) است.

نمايندگان، طرح اصلاح قانون نظام وظيفه را ارائه مي‌كنند. باز هم بازیهای تبلیغاتی در بحبوحه انتخابات و باز هم سوژه سربازی. اصلا چه سوژه ای دم دست تر از سربازی که درد بی درمان جوانان این مملکت بوده، هست و خواهد بود. اصلا انگار این سربازی را آفریده اند تا دستمایه کارهای سیاسی باشد. یادم از آن حکایت آمد که بیماری با خاری در زخم به نزد حکیم آمد و حکیم زخم را مرهم نهاده و خار را دوباره بر زخم گذاشته و آن را بست. شاگرد از حکیم پرسید این چه حکمتی است و حکیم گفت اگر چنین نکنم او دوباره بازنگردد.
به حافظه مان که رجوع کنیم به یاد خواهیم آورد که در اواخر مجلس ششم، اصلاح طلبان برای گریز از فرجام محتومی که داشتند دست به دامان طرحهایی نظیر همین طرح اصلاح قانون سربازی شدند که البته عمرشان کفاف نداد تا به سرانجامش رسانند و بعید می دانم اگر عمرشان هم به مجلس بود این طرح را پی می گرفتند. اخیرا و در آخرین روزهای مجلس هفتم نمایندگان فعلی هم در تلاشند تا طرح اصلاح قانون سربازی را دستاویزی قرار دهند برای به دست آوردن دل جوانان و از دلشان مهمتر، رای آنان. البته به شخصه که آب از سر بنده گذشته ولی چشمم از این مجلس هم آب نمی خورد.
حالا بیایید سعی کنیم باز هم خام این طرح شویم و فرض کنیم که این طرح به تصویب برسد. با این فرض و با توجه به تجربیاتم در این زمینه، چند نکته راجع به طرح مذکور به ذهنم می رسد که عنوان کنم:
1- گفته شده "در حقوق ماهيانه سربازان متناسب با تحصيلات و درجات بين 30 تا 50 درصد حداقل حقوق كاركنان نيروهاي مسلح تامين خواهد شد و 100 درصد حق عائله مندي مشابه نيروهاي مسلح به سربازان متاهل داده خواهد شد." حتما شوخی می کنند یا خبر ندارند که حداقل حقوق و همچنین حق عائله مندي در نیروهای مسلح چقدر زیر خط فقر مطلق را نشانه گرفته است. توصیه اکید می کنم که سربازان عزیز خیلی جوگیر نشوند چون حقوقشان تغییر چندانی نخواهد کرد!
2- گفته شده "در صورت وجود مشمول مازاد و عدم نياز دفاعي و نظامي كشور مجاز به كاهش خدمت سربازي به كمتر از دو سال خواهند بود". معلوم نیست این نمایندگان در مجلس مشغول چه کاری هستند که از اوضاع و احوال مملکت اینقدر بی خبرند و نمی دانند که مدت سربازی سالهاست که به 20 ماه کاهش یافته است. احتمالا این بی اطلاعی از همان جهت است که هر چهار سال یکبار یاد این طرح می افتند.
3- گفته شده که "مشمولی كه پس از ازدواج، همسر او معلول شده باشد مي‌تواند از معافيت سربازي استفاده كند". فردای تصویب این طرح، نمودار درصد زنان معلول جامعه، با یک پالس شدید روبرو خواهد شد!
4- و باز گفته شده که "بسيجيان مشمول به طور قانوني مي‌توانند خدمت سربازي خود را از طريق سپاه انجام دهند". مگر زبانم لال تا به حال به صورت غیرقانونی این کار را انجام می دادند؟!

5 و 6 و 7 و 8 را شما بگویید.

مي گويند کار را بايد به دست کاردان سپرد و الحق که در زمينه مديريت ورزشگاه آزادي چه به جا و صحيح انتخاب شده است اين آقاي رييس! ايشان در اظهار لطفی نسبت به باشگاه استقلال، فرموده اند:

با توجه به سردي هوا و يخ بستن لوله‌هاي آب شرب و سرويسهاي بهداشتي ورزشگاه‌آزادي، تامين آب شرب و سرويسهاي بهداشتي امكان پذير نيست.
در نامه‌اي از "علي فتح‌الله زاده" خواستيم يا زمان ديدار تيم‌هاي استقلال تهران و ملوان بندرانزلي را به تعويق بيندازد و يا ديدار را بدون تماشاگر برگزار كند.
متن کامل خبر

هنوز آن دسته گل از این جناب يادمان نرفته بود که به خاطر ايشان اعضاي کادر فني باشگاه پرسپوليس نمي توانند در سالن کنفرانس مجموعه ورزشگاه آزادي مصاحبه کنند که به سبزه نیز آراسته فرمودند.
فقط دو تا سوال دارم از اين آقا. اول اينکه چطور در سرماي منفي سي چهل درجهء مسکو، هميشه مسابقات به خوبي و خوشي برگزار مي شود ولي به محض ظهور دو تکه ابر در آسمان تهران، هر گونه فعالیت در ورزشگاه آزادي بايد کان لم یکن تلقی بشود؟ ثانيا شما که سنگ پاي گرمابه را روسفيد کرده ايد چرا اعلام نمي کنيد که تماشاگران يک آفتابه آب به همراه داشته باشند؟

پ.ن. : این هم راه حل سازمان لیگ: "تماشاگران حتي الامكان به ورزشگاه نروند!"
و این هم راه حل فیروز کریمی: "تماشاگران پس از استفاده از سرويس هاي بهداشتي منازل خود عازم ورزشگاه شوند. "
اظهار نظر بازیکنان استقلال در این باره: ما به خاطر تيم ملي بازي نکرديم!

آبی پوشان تهران و اهواز امروز در چارچوب مسابقات لیگ برتر در حالی به مصاف هم میرن که به خاطر انتقال جنجالی فیروز کریمی از اون استقلال به این استقلال، اهوازیها آماده یک پذیرایی جانانه از فیروزخان هستند. فدراسیون فوتبال هم کم باهوش نیستا، شاه حسینی رو گذاشته به عنوان ناظر ویژه بازی که شاید یه کم تماشاگر(نما)ها رو بترسونه. ولی خبر بد واسه فدراسیون اینه که شاه حسینی دیروز (اول بهمن ماه) به سی سی یو منتقل شده و از اهواز رفتن خبری نیست. در پی اعلام این خبر، از سربازان نیروی انتظامی کنار نیمکت استقلال تهران، عاجزانه تقاضا داریم به منظور حفظ سلامتی چشمشان از کنار نیمکت مذکور فاصله بگیرند چون تماشاگرنماها که فقط تو اصفهان نیستند!

پ.ن. : بازی با نتیجه 2 بر 1 به نفع تهرانیها به اتمام رسید. جا داره که از تماشاگرنماهای اهوازی تشکر بشه که فیروز کریمی را فقط با پرتاب پوست پرتقال و نشان دادن اسکناس مورد عنایت قرار دادند.

خبرگزاری مهر ۱۳۸۶/۱۰/۱۹

علی کفاشیان تنها نامزد پست ریاست فدراسیون فوتبال با اخذ اکثریت آرا مجمع عمومی به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شد و مهدی تاج نیز که تنها نامزد پست نایب رئیسی اول بود با اکثریت آرا و تایید مجمع به این عنوان دست یافت.

من هیچی نمیگم. قضاوت با دوستان!

پ.ن. : رای کمیته انضباطی هم اعلام شد. سه ماه محروميت از بازی خانگی، كسر پنج امتياز و 70 میلیون تومان جریمه نقدی براي سپاهان؛ پرسپوليس هم 2 میلیون جريمه نقدی و یک بازی بدون تماشاگر.
به نظر من سپاهان واقعا حقش بود.

یه روز توی روستا برف شروع کرد به باریدن. صبح که مردم از خواب پا شدند که برند سر کاراشون دیدند اه همه جا سفید شده! گفتند بریم بیرون ببینیم اگه کوچه ها بسته است نریم سر کار! ولی هرکی میومد تو کوچه میفهمید که این برف روب ِ روستاشون چه زحمتی کشیده. کوچه ها همه باز بودند. مردم هم راه افتادند رفتند سر کار. اون روز تا عصر همینجور داشت برف میومد. نونوا و قصاب و ... همه غصه شون این بود که چه جوری برگردند خونه، حتما این دفعه دیگه کوچه ها پر برف شده! اما غافل از اینکه اون برف روب، از صبح نذاشته یه دونه برف هم رو زمین بمونه. همه راحت رفتند خونه هاشون و دعا به جون برف روب کردند. کدخدای ده که دیده بود مردم از این برف روب خیلی خوششون اومده حسودیش شد. واسه اینکه یه کاری کرده باشه گفت چون فردا برف قراره بیاد هیچکی لازم نیست بره سرکار.
صبح فردا که مردم از خواب پا شدند دیدند هوا آفتابیه! واسه کدخدا خوب که نشد هیچ کلی هم بد شد! تازه کدخدا یه دسته گل دیگه هم آب داده بود اونم این که پاک کردن برف جاده های روستا رو که وظیفه اش بوده انجام نداده بود! اون بندگان خدایی هم که داشتند میومدند روستا، گاریهاشون تو راه گیر کرده بود مجبور شده بودند شب رو توی مسجدی که بین راه بود بخوابند.
تازه مردم روستا هم شب رو تو سرما گذروندند چون میگن هیزم کم اومده! مردم روستا هم اعتراض کردند گفتند که ما که تو جنگل زندگی می کنیم چرا باید هیزم نداشته باشیم؟ البته این اعتراضشون رو یواشکی گفتند که کدخدا نشنوه!

پ.ن. : اول نوشته بودم "برف پارو کن" ولی دیدم "برف روب" قشنگتره ویرایشش کردم. بیسوادی و هزار دردسر!

اگر دقت کرده باشید چند وقتی است که پروژه تخریب دولت در بین اصولگرایان کلید خورده. اول برنامه نود با حضور صفایی فراهانی که با تایید ضرغامی پخش شد که رییس دولت را متهم به دخالت در امور فدراسیون فوتبال نمود؛ بعد سخنرانی قالیباف در دانشگاه تربيت مدرس که طی آن به انتقاد شدید از دولت پرداخت و سپس رئیس پلیس امنیت اجتماعی که طرح مبارزه با بد حجابی را دستور مستقیم دولت عنوان کرد. جالب آنکه سایتهای خبری وابسته به اصولگرایان نیز که تا پیش از این، حمایت گسترده ای از دولت داشتند تمام اخبار مذکور را با آب و تاب فراوان نقل می کنند.
به نظر می رسد اصولگرایان پروژه عبور از احمدی نژاد را آغار کرده اند. خلاصه اگر سال 88 کاندیدای ریاست جمهوری اصولگرایان کس دیگری بود تعجب نکنید و هیچ بعید نیست که بعد از انتخابات 88 احمدی نژاد را در صف اصلاح طلبان ببینیم.
نظر شما چیه؟