امروز دوم اسفند است. شايد خيلي ها نمي دانند دوي اسفند چه معنايي مي تواند داشته باشد. ولي هر کس که صابون سربازي به تنش خورده باشد خوب مي شناسد اين روزهاي دوم ماههاي زوج را. روز دوم اسفند روز دلهره بود و اضطراب. روز انتظار بود و سکوت. اصلا روز دوم اسفند همان اول مهر است فقط دانش آموزانش کمي جا افتاده ترند و معلمانش هم بسي خشن تر و نامهربانتر. اول مهر اضطراب داري و اقتضاي سن توست؛ اما دوم اسفند اضطراب را به تو ترزيق مي کنند و لذت مي برند. اول مهر، هر چه زمان مي گذرد بيشتر به مدرسه احساس تعلق ميکني و دوم اسفند هر چه مي گذرد نفرتت فزوني ميگيرد.
دو سال از آن روز ميگذرد و تنها چيز با ارزشي که از اين دو سال باقي مانده است دوستان انگشت شماري است که با تو شريک بودند اين دوران پر از نفرت را. امروز را هم يکي از همان دوستان يادآوري کرد که دوم اسفند است. به همين خاطر يادي کرديم از آن روز نه براي اينکه آن را بزرگ بداريم بلکه شادي پايان آن دوران را تقسيم کرده باشيم.